شش ماهگی یه نبض زندگی یه ما
92.12.2 آنیتا قبل از نشستن فقط به صورت زیر بود (دقیقا مثل باباش) اینقدر خودش ادامه داد تا عمودی شد و تونست بشینه!!!!!!!برای ما که خیلی جالب بود 92/12/8 92.12.12 جاش هم زیر میز بود!!!!!!!! "92.12.16" شش ماهگیت مبارک نبض زندگی یه ما گوشت رو سوراخ کردیم،برات بمیرم که خیلی گریه کردی اولش برای آقای دکتر خیلی خندیددی اما بعدش وای وای وای ... ...
نویسنده :
مامان عاطفه
11:51
اولین آرایشگاه عروس مامان
پنج ماهگی یه دختر گلم
چهار ماهگی یه دختر شیرینم
"92/10/14" چهار ماهگیت مبارک میوه شیرین دلم الهی هزارساله بشی ...
نویسنده :
مامان عاطفه
11:35
اولین آتلیه دختر نازم
"92.11.23" *****آنیتا و امیرعلی جون *****امیر علی 40روز از آنیتا بزرگتره "92.11.25"اولین باری که رفتی آتلیه و چقدر عالی همکاری کردی و فقط لبخند و خنده واقعا که این اسم فقط برازنده وجود شما نازنینه "92.11.26" شیطون بلا ببببببببببله!!!!! "92.11.27" چه خواب نازی. عاششششششششششششششششقششششششششششم ...
نویسنده :
مامان عاطفه
11:34
گلچینی از عکس های زیباترین زیبای هستی صفرتا یک ماهگی
ساعات اولیه تولد نتونستیم اثر پاهای کوچولو و خوشگلت رو بگیریم اما خدا رو شکر عکسش رو داریم آنیتا در روز دوم تولد تو بغل مامانی:تمام شب پیش خودم بودی :خانوم، آروم،پرابهت،اون روزها و شب ها تکرار ناپذیر و وصف نشدنی اند جیگرگوشه مامان،این دو روز اولین و تنها جایی بود که نام خانوادگی یه مامان رو شما بود. روز سوم فرشته مامان روز چهارم همش خواب نبودی ها مامانی اما من عکس های خوابت رو خیلی دوس دارم روز پنجم روز ششم این النگو رو مامان گل و انگشتر رو عمه جون براتون آوردن آنیتا در آغوش عمو آرمان"روز ششم" *عموجون دوست دارم*"*پدرمهربونم عاشق خنده ذوقت هستم انشاءالله همیش...
نویسنده :
مامان عاطفه
11:25